۱۳۹۷ بهمن ۲۴, چهارشنبه
۱۳۹۷ بهمن ۲۳, سهشنبه
۱۳۹۷ بهمن ۱۷, چهارشنبه
۱۳۹۷ بهمن ۱۶, سهشنبه
غزل ( زیباکیان )
جانا چرا
حراس بسا گنده میکنی
دایم به حال
زارخودت خنده میکنی
مسولیت نمی
کنی ای آشنای من
آزادی را تو
محولِ آینده میکنی
دانی به این
درنگِ تو انگارعاقبت
بادستِ خویش
بیخِ خودت کنده میکنی
ترسم ازین
است که توسرنوشتِ ما
بازهرِتلخِ
بردگی آگنده میکنی
با صدزبان
افاده کنی معضلات خویش
دانم که تو
دروغِ فرینده میکنی
زیباکیان
دوام بده اعتراضِ خویش
مردی که عمق
حادثه را"بخش زنده"میکنی
زیباکیان
شعرناب آزادی (زیباکیان)
چون شرارپیداشد شعله زد به جان من
این غزل همی خواند با همین بیان من
شایدم بپاید او تا بهاروفروردین
میشود همه حاصل جمله آرمان من
آنچه می سراید او شعرناب آزادیست
یادبود کندهردم موج ارمغان من
هرکس این سرود ما باربارمیخواند
زنده میکند دایم نام جاویدان من
زیباکیان
اشتراک در:
پستها (Atom)